سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیاده رو...

پیاده رو شلوغ است. زن و مرد، خواهر و برادرانه از کنار هم عبور می کنند! عده ای هم می دوند...سر و صدای آدمها و ماشین ها اذیتم می کنند. کاش می شد زمان را متوقف کرد و از تک تک این آدم ها پرسید: به کجا چنین شتابان...؟!

زندگی سخت شده است. و حتی مردن...مرگ هم پول می خواهم که اگر نداشته باشی هیچ بعید نیست که جنازه ات برای همیشه روی زمین بماند... زندگی سخت شده است. باید دوید. باید خورد تا خوابید و باید خوابید تا به راحتی دوید...و همین طور زندگی ادامه پیدا می کند تا زمانی که آنقدر درآمد ذخیره کرده باشی تا بشود با آن دو متر کفن و یک قبر نقلی،‏ آن هم در قطعه های بیابان نشین قبرستان خریداری کرد. آنگاه می توانی بمیری...به همین راحتی می شود تمام سیر زندگی خود را نوشت و دقت کرد...ما انسان ها ناخودآگاه نهیلیسم (پوچ گرا) شده ایم. درست از آن زمان که وارد چرخ زندگی می شویم و تمام آرمان هایمان را به گور می سپاریم، دیگر هدف والایی برای زندگی نداریم...به راستی ما را چه شده است که انسان بودن خود را فراموش کرده ایم؟



  • کلمات کلیدی : پیاده روی
  • نوشته شده در  شنبه 88/10/26ساعت  1:24 عصر  توسط سید 
      نظرات دیگران()

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    اللهم عرفنی حجتک...
    ازدواج 1
    تحجر
    ن ظ م
    شهر شلوغ
    تو و ما
    [عناوین آرشیوشده]